حس درون مطلب ارسالی ازmostafafdisk

 به نام خدا

ارسال شده از طرف کاربران سایت : mostafafdisk

آخ که اون شب چه شبی بود چی بگم حرف زیاده  اقاهه دل رو دیگه توی اون سحر به باد داده  اولش ما اونجا بودیم پیش هم نشسته بودیم که یهو جریگ جرینگ کرد تلفن رو میز تاقچه پشت خط منتظرم بود یه صدای نرم نازک یک بلای اون زمونه یک نگاه فرزو چابک گوشی رو دادم به دستم دیدم اون الو الو کرد پریدم هوا  و لنگم زدو گلدون ولو کردد گفتم ای زبل کجایی پس چرا اینجا نییایی گفت دارم میام که زودتر بزنم زنگو دوپایی اومدن با دوست خوبش به میون ما سه چهار تا آره  امیر عشقی که هست توی قلبش آخه طفلی بود جه تنها بعد چند لحضه چطور شد  اره دوستش دم در بود اومدن تو با خجالت یکیشون که خیلی شر بود نوارا طو ضبط فرو شد جفتک اندازی شروع شد درد پای ما در اون شب محض حفظ آبرو  شد یک ساعت هنوز نرفته خروسه قوقولی قوقول کرد سحر هم اومد تو مجلس دم های همه رو رو کول کرد دو سه تا طعنه به من زد دو تا تیکه با ما کرد آره اوشب تو بمیری همین حرفا کار ما کردد ما شدیم شادو پریدیم یغه شعرو گرفتیم آره خوب به همه عیون شد که ما خیلی خوب خرفتیم

ذدیدم این همون سحر بود که تموم شب تو دنیا  ما سراغشو میگرفیتم زه همه اینجا و اونجا چه باهم جور بودرم اونش شب  ساکتو دور   بودیم اون شب من همش واسش میگفتم زه گذشته های دورم زه مسیر عشق پاک و زه کارای جور واجورم چه قشنگ حرفامو گوش کرد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : 6 / 7 / 1391برچسب:, | 16:32 | نویسنده : |